جدول جو
جدول جو

معنی زنگ گیر - جستجوی لغت در جدول جو

زنگ گیر(خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
فلز و جز آن که زنگ پذیرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
دارای زنگ مثلاً ساعت زنگ دار، طنین دار
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ)
ممسک و کم خرج و کسی که فشار سخت دهد. (از ناظم الاطباء). سخت گیر: معطب، مرد تنگ گیر بر عیال. مقتر، قاتر، تنگ گیر بر عیال و غیره. (منتهی الارب از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بخیل، تنگ دست. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَسْ سُ اَ)
کرگ گیرنده. شجاع. (یادداشت مؤلف) :
جز تو نگرفت کرگ را به کمند
ای ترا میر کرگ گیر لقب.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
که مستعد زنگ زدن و زنگ بستن باشد همچون آیینه و آهن و مس و جز اینها. چیزی که مستعد قبول کدورت و تیرگی و فساد و تباهی باشد:
بهرام خون خصم تو ریزد به تیغ کین
کان تیغ نیست زنگ پذیر اندر آسمان.
سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
دم صبح از جگر آرند ونم ژاله ز چشم
تادل زنگ پذیر، آینه سیما بینند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
امساک و کم خرجی. (ناظم الاطباء). کنایه از سخت گیری. (آنندراج) : اقتار، حظلان، تنگ گیری در نفقه بر اهل و عیال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز تنگ گیری چرخ خسیس نزدیک است
که در گلوی هما صائب استخوان ماند.
صائب (از آنندراج).
، بخل و بخالت. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ / دِ)
انس گیرنده. خوگیر، عالم تر به علم انساب. عالم تر به نسب: عقیل بن ابی طالب برادر علی بن ابیطالب علیه السلام انسب قریش و اعلم آنان به ایام عرب بود. (از منتهی الارب بنقل یادداشت مؤلف) ، هذا الشعر انسب، یعنی این شعر بسیار لطیف است از روی عشقبازی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسیار لطیف از روی عشقبازی (شعر). (یادداشت مؤلف).
- امثال:
انسب من ابن لسان الحمره. (از یادداشت مؤلف).
انسب من دغفل.
انسب من قطاه.
انسب من کثیر
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
به عربی حجراللبنی خوانند. رنگ آن خاکستری رنگ باشد چون به آب بسایند از وی چیزی مانند شیر بیرون آید و بطعم شیرین باشد و بر چشم کشند سیلان آب را برطرف کند. (از برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کشتیی که بسبب سنگینی در جای تواند ایستاد: بود معذور گردروجد آید سالک و اصل که کشتی نیست لنگر گیر چون گردید دریایی. (محمد سعید اشرف لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
ساروجی که از آهک و پیه و پنبه و یا مو ترتیب دهند و در حمام و حوض جهت منع تراوش آب بکار برند پیه دارو، تیر بزرگ عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند گیر
تصویر پند گیر
نصیحت آموز عبرت آموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قند گیر
تصویر قند گیر
غند گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرگ گیر
تصویر کرگ گیر
شجاع، گرگ گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
قارع الجرس
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
Ringing, Shrilly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
retentissant, de façon stridente
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
resonante, estridentemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
ดัง , อย่างแหลม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
klingend, schrill
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
дзвінкий , різко
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
dzwoniący, piskliwie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
响亮的 , 刺耳地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
sonoro, estridentemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
শব্দময় , তীক্ষ্ণভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
گونجتا ہوا , تیز آواز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
inayoambaa, kwa sauti kali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
risonante, stridentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
çınlayan, tiz bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
울리는 , 날카롭게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
鳴る , 鋭く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
звенящий , пронзительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
berdering, dengan bising
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
गूंजने वाला , तीव्र ध्वनि से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
klingelend, schril
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زنگ دار
تصویر زنگ دار
מצלצל , בצורה צורמת
دیکشنری فارسی به عبری